اَبَد



علامه سید محمد حسین قاضی طباطبایی تبریزی معروف به علامه طباطبایی -قدس سرّه الشریف-، موفق ترین مفسّرِ معاصرِ قرآنِ کریم است؛ و نیز در میانِ همه یِ مفسّرانِ مصحفِ شریف، از روزگار غیبت کبری تا کنون، به یقین، از کاملترین ها و پُر توفیق ترین هاست.
تفسیر نویسی پس از المیزان، بیش و کم، شبیه به رساله یِ عملّیه نویسی پس از عروة الوثقی یِ مرحومِ طباطبایی یزدی ست؛ به این معنا که هر مفسّری به ناچار و برای یافتنِ نتیجه ای در خور، از ابتدا بایستی کتابِ مستطابِ المیزان را به عنوان متنِ پایه پیش روی نهد؛ و با چراغِ المیزان در هزارتویِ رازآلودِ واپسین کتابِ وحی، حرکت کند.
در روزگار ما، تفسیر نویسی در واقع نوعی حاشیه نویسی بر المیزانِ طباطبایی -قدس سرّه الشریف- است و مرور و مطالعه تفاسیرِ موفّقِ ما بعدِ المیزان، درستیِ این مدعا را تقریباً اثبات می کند.
درباره یِ عللِ توفیقِ آن پیرِ دانایِ آشکار و نهان، در المیزان و همچنین سایر آثارِ ارجمندش، کم نگفته و کم ننوشته اند؛ و باز البته گفتنی هایِ فراوانی، ناگفته و مغفول مانده اند که شاید یکی از آنها، در ادامه گفته شود، اگر خدای بخواهد.


ممکن است این مدعا اندکی شگفتی آفرین باشد، اما به هر روی مطالعه یِ فراوانِ قرآنِ کریم و دقّت در متن و پژوهش پیرامونِ آن، در مواردی، قداستِ قرآن را در منظرِ مفسّر و محقّق می کاهد و گاه تردیدهایی را موجب می شود؛ چه در اصلِ کلام الله بودنِ قرآن و چه در چند و چونِ وحی و این که نقشِ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، صرفاً منتقل کننده وحی، طابِقُ النَّعل بِالنَّعل، بوده؛ یا -نعوذ بالله- سلیقه و دانش و تصرفِ آن حضرت نیز، تغییراتی در متنِ وحی به وجود آورده است؛ و پرسش هایی از این دست. 


این مدّعا بر دلایلی استوار است که ذکرِ تمامی آن ها مجالی دیگر می طلبد، از جمله این که عظمت، مهابت و پیچیدگی ای که متنِ مبارکِ قرآن کریم، در عینِ سادگی دارد، گاه پرسش هایی را ایجاد می کند که پاسخ آن نزد مفسّر نیست و این سردرگمی، ممکن است به قیمتِ ایمانِ او تمام شود؛ هر چند محتمل است که مفسّر بینوا این تردیدها را ابراز نکند و سرزنش و تکفیر مؤمنان را به جان نخرد؛ اما به قطع، بر کیفیتِ اعتماد و تفسیر و رازگشایی او، به شدّت اثر می گذارد.


الغرض! برای این که از مبحث دور نیفتیم، به محضرِ علامه یِ بزرگوار بر می گردیم و علّت مهمّ توفیق او را بر می رسیم.
به خلافِ مفسرینی که حکایت شان گذشت، باورِ عمیقِ آن حکیمِ متأله، در طولِ حدود هفتاد سال، هم نشینی و هم سخنی با قرآن، که از دورانِ کودکیِ ایشان آغاز شده بود، به قداستِ قرآن، به کامل بودن و بی عیب و نقص بودن قرآن، به حجّیتِ کلمه به کلمه و حرف به حرفِ قرآن، و به این که ظاهر و باطنِ قرآن و معنا و متنِ قرآن، کلام الله است و هیچ بشری، کمترین اثری بر این متنِ مبارک نگذاشته است، ثابت و استوار ماند و هر لحظه نیز ژرفایی تازه یافت. علامه ی طباطبایی کالجبل الرّاسخ، بر این که قرآن کلام الله است پای می فشرْد و از ایشان نقل شده است که به کسانی که توصیه ای در باره ی شیوه ی قرآن خوانی، طلب می کردند، می فرمود: "توجه داشته باشید که قرآن کلام الله است"؛ و همین توصیه نشان می دهد که این باور، چیزی ساده و عام الشمول نیست و ایمانِ اجمالی به آن هم کافی نیست؛ بلکه مسلمان در هنگام مواجهه با قرآن، باید هر لحظه متوجه این معنا باشد که با سخنِ مستقیمِ و خالصِ خداوند، طرف است.

این باورِ مبارک، علامه را بر آن داشت که قرآن را جدی بگیرد، کاملاً جدى؛ و از هیچ کلمه و حرفی، از هیچ صوت و مصوّتی، از هیچ سخن و سکوتی و از هیچ تقدّم و تأخرى، ساده نگذرد، چرا که کلام، کلامِ خداست و اگر خدا در موقفی، حتی سکوت کرده باشد، آن سکوت، به حتم، سخنی ست که با سعادت و شقاوت ابدیِ انسان، پیوندی وثیق دارد؛ و با این باور و این شیوه بود که پیرمرد، دست در ژرفایِ بی پایانِ اقیانوسِ وحی زد و گوهر از پشت گوهر بیرون آورد و به تاریخِ تشیّع و تاریخِ اسلام هدیه کرد و راهی فراخ و سنتی مبارک برای آنان که از پِی می آیند و سودای تفسیر مصحف شریف و رازگشایی از آن را دارند، ایجاد کرد.


 و درود بر او، روزی که زاده شد و روزی که خرقه تهی کرد و روزی که زنده برانگیخته خواهد شد.


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها